تئوری و هارمونی موسیقی | Music theory
تئوری و هارمونی موسیقی | Music theory
تئوری و هارمونی موسیقی
تئوری موسیقی (به انگلیسی: Music theory) نظریهای دربارهٔ قواعد،
اصطلاحات و نحوهٔ اجرای موسیقی است.
تئوری موسیقی از قرنهای گذشته ابداع شده و به تدریج تکامل یافتهاست.
تئوری موسیقی شاخهای تخصصی از رشته موسیقی است
که شامل شناخت کلیهٔ قواعد، علامات و آشنایی با انواع صدای نتها،
فاصله، ترکیب میزانها، ریتم، گام و پردههای موسیقی است.
اهمیت «تئوری موسیقی» به قدری است.تئوری و هارمونی موسیقی
که از نظریهدانان این رشته به عنوان (تئوریسین موسیقی) نام میبرند.
آموزشگاه موسیقی سپهر
تعریف تئوری موسیقی
صدا و ریتم مهمترین عناصر تئوری هستند.
اهمیت اصوات در موسیقی مانند اهمیت رنگ در نقاشی است؛
ولی از هر صوتی نمیتوان در موسیقی استفاده کرد.
در فیزیکِ صوت، صداها به دو دسته تقسیم میشوند.
صداهای موسیقایی را ارتعاشات منظم.تئوری و هارمونی موسیقی
و صداهای غیرموسیقایی را ارتعاشات نامنظم مینامند.
آموزش موسیقی در کشورهای مختلف متفاوت است
و در بعضی از کشورهای شرقی و ایران آموزش «سینه به سینه» هم وجود داشته
ولی امروزه آموزش علمی و عملی تئوری و سلفژ از دروس بنیادین مراکز آموزشی است.
هارمونی ( Harmony )
هماهنگی یا هارمونی (به انگلیسی: Harmony)، ریشه در کلماتِ یونانی دارد
و در مُحاوره یا فلسفه، هارمونی را «تناسب» معنا میکنند.
از نظرِ ریشهای هارمونی به معنای وحدت و هماهنگی است
و بیانگرِ یگانگی در اجزا و تشکیل یک واحدِ کل است.
هارمونی فرایندی از ترکیبِ صداهای فردی است
که با شنیدن همرمانِ آنها تحلیل میشود.تئوری و هارمونی موسیقی
مفهوم هارمونی
مفهوم هارمونی بهطور معمول با شنیدن همزمان بسامد،
وسعت صوتی، رنگ صدا، نتها یا آکورد رخ میدهد.
در موسیقی قرون وسطی، برداشت از هارمونی مربوط به دوصدا
از حرکت موازیِ بخشها به فاصلهٔ چهارم یا پنجم بود و
در دورهٔ رنسانس برای سهصدا تغییر یافت.تئوری و هارمونی موسیقی
با توسعهٔ موسیقی پولیفونیک، ترکیب و استفاده از فواصل سوم
و ششم نیز رواج یافت و دانش کنترپوان در دورهٔ باروک به اوج شکوفایی رسید
و منجر به پیدایش هارمونی شد.تئوری و هارمونی موسیقی
در این دوره، «ژان فیلیپ رامو» آهنگساز و موسیقیشناس فرانسوی نخستین کسی بود
که رسالهٔ هارمونی را به نگارش درآورد.تئوری و هارمونی موسیقی
علم هماهنگی
علم هماهنگی یا هارمونی، اغلب به جنبهٔ عمودی موسیقی اشاره دارد
و متمایز از حرکتِ افقی و ملودیک است.تئوری و هارمونی موسیقی
نقطهٔ مقابلِ آن کنترپوان قرار دارد که رابطهٔ بین خطوطِ ملودیک
و چندصدایی مستقل را بیان میکند و
گاهی تفاوت آن را با هارمونی مشخص میکند.تئوری و هارمونی موسیقی
در موسیقی پاپ و جاز، آکوردها توسط پایهٔ آن نامگذاری میشوند،
بهاضافهٔ اصطلاحات و علائمی که ویژگیهای آکورد را نشان میدهد.
در بسیاری از انواعِ موسیقی مانند: موسیقی باروک، رومانتیک، مدرن و جاز،
با اضافه کردنِ صداهای تنشزا، باعث تقویت آکورد شده
که فاصلهای «ناخوشایند» نسبت به نتِ باس دارد.تئوری و هارمونی موسیقی
در «دوران قواعد مشترک» این صداها میبایست طبق قواعدی تهیه و حل شوند
تا گوش بتواند تعادل بین تنش و سپس آرامش را در آن لحظه احساس کند.
تاریخچه موسیقی
در چند بخشی کردنِ موسیقی دو روشِ مختلف
طی تاریخ تحولِ موسیقی غرب به کار گرفته شدهاست.
روش نخست، دانشِ کنترپوان است. تئوری و هارمونی موسیقی
که با به هم بافتن ملودیهایی چند و مراعاتِ قوانینی سخت و خشک ساخته میشد.
در قرون وسطی برداشت از هارمونی مربوط به دوصدا
و در دورهٔ رنسانس برای سهصدا که بهطور همزمان شنیده شوند بودهاست.
این تغییرات بر اساسِ تقسیمبندی متفاوتی نسبت به تقسیمبندی فیثاغورث بود.
تاریخچه هارمونی
هارمونی از نظر تاریخی و نگاه ریاضی، به کارهای فیثاغورث و پیروانش بر میگردد
و آنها اولین کسانی بودند که با آزمایش روی سیمهایی با طولهای متفاوت
و نسبت دادنِ طولِ سیمها به نتهای موسیقی تئوری و هارمونی موسیقی
و آزمایش روی ستونِ هوا که در آن مایعی هم وجود داشته باشد
پیشینه هارمونی
و آزمایشهای دیگر، سعی در تکامل نظریه خود (ساختار ریاضیوار جهان) داشتند.
پس از آن موسیقی غربی برای هماهنگی، غالباً دارای فواصل موازی بود.
این فاصلهها وضوح اصلی ملودی را حفظ میکرد
و در آوازهای کلیسا ایجاد و اجرا شده و
از حالتهای رزنانس مربوط به همان سازها برای ایجاد هماهنگی استفاده میشد.
با این حال با توسعۀ موسیقی پولیفونیک، ترکیب
و استفاده از فواصل سوم و ششم، به آرامی جایگزین فواصل چهارم موازی شد
و اعتقاد داشتند که فواصل سوم و ششم، شیرینتر و برای موسیقی پولیفونیک بهتر است
و دارای انعطاف و هماهنگی با استانداردِ سازهای جدیدتر است.
ریشه هارمونی
در موسیقی دوره باروک گسترش و پویایی دانشِ کنترپوان توسط آهنگسازان به جایی رسید
که آهنگساز و موسیقیشناس فرانسوی «ژان فیلیپ رامو» از روش کنترپوان
به روش دیگری در چند بخشی کردنِ موسیقی رسید و نام آن را هارمونی نهاد.
او در سال (۱۷۲۲م) کتابی با همین نام نوشت که از آن زمان تاکنون
با وجود کتابهای بسیار دیگری که منتشر شدهاست تغییر محسوسی در روش رامو انجام نگرفتهاست.
دانش هارمونی
هارمونی، دانشی برای چند بخشی کردنِ موسیقی
بر اساسِ ویژگیِ آکوردها و قانون وصل آنها به یکدیگر به قصد همراهی با ملودی است.
همچنین توجه میشود به تنالیته و بافتهایی برگرفته از ریتم،
که ناشی از وصل آکوردهای گوناگون به یکدیگراست.تئوری و هارمونی موسیقی
بر خلاف ملودیها که به خوشایندی نواختن نتهای متوالی (و نه همزمان) میپردازد.
هارمونی سبب ژرفا بخشیدن و غنای ملودی میشود.تئوری و هارمونی موسیقی
یک آفرینندهٔ موسیقی عامیانه (مانند یک خواننده که از گیتار استفاده میکند)،
با آزمایشِ آکوردهای گوناگون، هم خوانترین آکوردها با حالت ملودی را برمیگزیند.
آکورد به تنهایی نمیتواند یک ایدهٔ ملودیک را به زیبایی بیان کند،
بلکه وصلهای پیدرپی آکوردها طبق قواعد هارمونی است
که یک ایدهٔ موسیقایی را کامل، و تجلی میبخشد.
بافت های هارمونی
هارمونی دارای دو بافت «هوموفونیک» و «پولیفونیک» است.
در بافت هوموفونیک، ملودی تنها خطِ افقی است
که این بافت را تشکیل میدهد و آکوردهای پیدرپی، عمودیترین ایدهای است
که بافت هوموفونیک را میسازد و ملودی را همراهی میکند.
هارمونی در بافت پولیفونیک با رعایت اصولِ وصل و حرکت عمودیِ آکوردها،
حرکتِ افقی و مستقلِ بخشها نیز در نظر گرفته میشود
بدون آنکه به قوانین کنترپوان و شیوههای ملودیک و حرکت افقیِ بخشها و ارتباطِ بین آنها بپردازد.
آکورد
وقتی سه نت یا بیشتر همزمان اجرا شوند، آکورد ایجاد میشود.
آکوردها به شکلهای مختلف ساخته میشوند.
بعضی آکوردها از روی هم قرار گرفتن فاصلههای سوم، چهارم، دوم و فواصل مختلف تشکیل میشود.
آکوردهای «سهصدایی» و به دنبال آن هارمونی با فواصل سوم،
پایه و اساس موسیقی غرب از قرن هفدهم میلادی تا قرن بیستم بوده و هست.
بسیاری از موسیقیدانان بر این اعتقادند که این سیستم به بالاترین حدِ کمال خود رسیدهاست.